پای در راه نهادن|در ستایشِ درختِ تجربه

منتشرشده توسط hamidabedini در تاریخ

اگر در زندگی بخت و سعادت این را داشته اید که بذر یا نهالی در دل زمین کاشته باشید، می دانید که وقتی بادام می کاریم، از دل زمین جوانه ی بادام سر بیرون خواهد آورد، احتمالا با کمی تغییر در ظاهر و مزه که به گرده افشانی اش باز می گردد. اصلا چرا راه دور برویم، برویم سراغ همین آشپزی معمول خودمان. هر بار که تخم مرغی را در میان ماهیتابه می شکنید، پای در راه نهادن را کلید می زنید. تقریبا همیشه نیمروی یکسانی حاصل خواهد شد، با کمی تفاوت احتمالی در میزان نمک، روغن و یا رنگ زرده. اما راهِ رفته برای هر نیمرو، با نیمروی دیگر متفاوت است.

یکسانی، فقط در هدف رخ می دهد، در آن دستاورد نهاییِ ماجرا. در واقع مسیرِ رسیدن و حل چالش های این مسیر است که از ما انسان متفاوتی می سازد؛ و نه تلاش برای یکسان سازیِ رسیدن!

هیچ دو نیمرو، یا کاشتن بذری در جهان، مسیر و تجربه ی یکسانی را طی نمی کنند. شما هر بار که می خواهید نیمروی جدیدی درست کنید، مسیر متفاوتی را برای رسیدن به آن غذا طی می کنید. درست است که نیمروی پخته شده در مونیخ و تهران، احتمالا بسیار شبیه به هم باشند. اما مسیر رسیدن به آن دو نیمرو، هیچ ربط و شباهتی به هم ندارند.

در ادوار گذشته ( که قطعا می دانید به گذشته های خیلی دوری اشاره نمی کنم )، به واسطه ی نبود رسانه های فراگیر بین المللی، اطلاعات و تجارب و انتقال آن ها محدود به جوامع محلی بود. تجارب پدربزرگ و مادربزرگ ها، جوامع اطرافشان را تا حدودی از خطرها دور و به منابع ارزشمند نزدیک می کرد. و سایر تجارب را خود نسل حاضر انجام می دادند. و نهایتا اگر هم کالایی مثل تلفن که تکنولوژیک به حساب می آمد، با خود یک دفترچه راهنمای اندکی نیز همراه داشت تا مردم بتوانند از آن استفاده کنند + .

پای در راه نهادن

این روزها و به واسطه ی توسعه ی رسانه ها که به قول خودشان در کمترین زمانِ ممکن؛ وقایع، حوادث و تجارب دنیا را برایمان به ارمغان می آورند، احتمالا فکر کنیم کمتر دچار اشتباه می شویم. یا چیزها را سریعتر می آموزیم. اما همین روندِ به ظاهر سرعت بخش به زندگی و پیشگیری کننده در برابر خطاها، عامل از بین بردن ایجاد تجارب جدید است.

درست است که در ظاهر دیگر دفترچه ای برای توضیح موارد تکنولوژیک وجود ندارد، اما کافی ست سری به شبکه های اجتماعی بزنید و با انبوهی از اخطارها و توجهاتی که دیگران برایتان جمع آوری کرده اند مواجه شوید. فلان کار را نکنید که بدبخت می شوید. فلان چیز را نخورید که از فردایش سرطان برایتان حتمی ست. بادمجان را از ته پوست بکنید، گوجه را دو روز در آب سرد بگذارید و بعد بخورید.

واقعیت این است که در این مسابقه ی احمقانه، دیگر بحث از انتقال تجربه گذشته و به بازی ایجاد وحشت تبدیل شده است. هر چه وحشتاک تر، جذب مخاطب بیشتر.

زمان گرایی در برابر تجربه گرایی

دو نفر متفاوت، از مبدا یکسان، به مقصدی یکسان سفر می کنند ( فرض کنیم هر دو از شیراز به مشهد، و هر دو با اتوبوس سفر کرده اند ). و هر دو نیز به مقصد می رسند. بر روی کاغذ و در عالم مادی، هر دو از شیراز به مشهد رفته و به سلامت نیز رسیده اند. اما برداشت و تجربه ی حاصله ی این دو شخصِ متفاوت در این سفر به ظاهر یکسان، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست!

چه بسا که در یک دستشویی سر راهی، یک آدمی یک جمله ای را بر روی آیینه می خواند و سرنوشتش تغییر می کند. چه بسا که نفرِ کنار دستی شما، تجربه یا داستان یا هدیه ای در اختیار شما می گذارد و می شود زندگی شما را به قبل و بعد از آن واقعه تقسیم کرد.

تجربه و پای در راه نهادن ، درست به مانند ریختن چندین تاس به صورت همزمان است. درست است که پروسه ی قابل پیش بینی آن مثلا در هر دست تاس ریختن این است که : تعداد ده تاس به هوا رفته و بر روی زمین می نشینند. اما تجربه ی حاصل از مجموع اعداد بر روی زمین نشسته، در هر بار تاس انداختن با 10 تاس، بسیار بسیار بعید است که یک عدد یکسانی شود.

فکر می کنم باید از کسب دانش و تجربه ی دیگران، جز از طریق قصه و کسب لذت دست بکشیم و بسان کودکان، حتی هنگامی که بهشان می گویند زیر آب نروید که خیس می شوید اما آن ها باز هم با تمام جان خودشان را با آب خیس می کنند، ما هم باید زیر تمام باران ها و فواره های جهان به دنبال خیس شدن باشیم. دست از حفاظت بیمار گونه از زندگی خودمان و اطرافیانمان برداریم و در خیالات و واقعایت خودمان به سرزمین های ناشناخته با هر وسیله ای که امکانش هست سفر کنیم و تجربه به دست بیاوریم.

درخت تجربه، هر بار میوه ی تازه ای به بار می نشاند. می رویم سفر که فلان مقصد را ببینیم، بر حسب اتفاق و طی مسیر با دوستی آشنا می شویم که دنیایمان را دچار تحول می کند. دفعه ی بعد می رویم همان دوست قبلی را که در تجربه ی قبلی پیدا کرده ایم ببینیم، یک مکان آرامش بخش قشنگ را پیدا می کنیم. با خودمان می گوییم، برویم و با دوستمان آن محل آرامش بخش را تجربه کنیم، که باز هم درخت تجربه بهمان هدیه ای دیگر می دهد.

برایتان تجربه و رفتن های بی شماری آرزو می کنم. پای در راه بگذاریم و از میوه های شیرین درخت تجربه لذت ببریم.

دسته‌ها: سفر تجربه

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *